نقش روان شناسی گشتالت در شکل گیری نظریه ادراک حسی مرلوپونتی

مقاله نقش روان شناسی گشتالت در شکل گیری نظریه ادراک حسی مرلوپونتی

مرلوپونتی از فیلسوفان پدیدارشناس بنام فرانسوی است که دیدگاه های جدیدی در حوزه های مختلف فلسفی دارد. اما از جمله مواردی که مرلوپونتی را از فیلسوفان معاصر خود، چون هایدگر و سارتر متمایز می سازد، تأکیدی است که او بر ادراک حسی در شناخت دارد و آن را به عنوان مبنای هر نوع شناختی در نظر می گیرد. اما دیدگاه مرلوپونتی درباره ادراک نیز به دلیل تأثیری که از روان شناسان گشتالت پیش از خود پذیرفته است، متمایز از دیدگاه فیلسوفان پیش از او است؛ زیرا، از یک سو، بر این باور است که ما مجموع احساسات را ادراک نمی کنیم، بلکه کل های معنادار و سازمان یافته را ادراک می کنیم و نیز ادراک همواره در چارچوب شکل در مقابل زمینه روی می دهد. از سوی دیگر، به تأسی از مکتب گشتالت بر این باور است که ادراک نقش مهمی در تعامل میان ما و جهان ایفا می کند. از نظر مرلوپونتی، ادراک رابطه ای دیالکتیکی میان ما و جهان است و در عین حال نشان می دهد که ما در جهان هستیم. ارتباط ما با جهان نیز از طریق بدن روی می دهد و در واقع، بدن ابزاری است که از طریق آن وارد جهان می شویم. بدن نیز از نظر او، یک کل است و تمام اجزای آن در هم تنیده هستند. در این مقاله درصدد هستیم نقش روان شناسی گشتالت را در نظریه ادراک حسی مرلوپونتی برجسته سازیم.